Iceboy

ادبیات انگلیسی.عکس.اس ام اس.مطالب علمی و ... در عرشه تایتانیک!

Iceboy

ادبیات انگلیسی.عکس.اس ام اس.مطالب علمی و ... در عرشه تایتانیک!

فمینیسم و سیر تکامل آن!

در زمانهای قـدیم زن و مردی در غار گرسنه نشسته بودند.زن به مرد که قوی تر بود و با سرعت بیشتری می دوید و با قدرت بیشتری گرز سنگین اش را فرود می آورد گفت که غذا تهیه کند.خوب البته مرد هم همین کار را کرد.ولی آشپزی اش خوب نبود.خیلی هـم خسته شده بود.بنابراین قرار شد خانم خانه ببخشید کدبانوی غار آشپزی کند.

تا اینجا نژاد بشر در آرامش به سر می برد.

مدتی گذشت و زندگی آسانتر شد.بشر یاد گرفـت به جای زندگی در غار خانه بسازد.اما در جنگها و نبردهای تن به تن با دشمن یا حتی با راهـزنان کار زنها سخت تر از مردان بود.بنابراین باز هم عمده فعالیتهای بیرون از خانه به عهده مرد بود.زنها اندکی راحتی بیشتری داشتند و زیاد به شرایطشان فکر می کردند.با این همه قدر همسر را می دانستند و از او به این دلیل که از آنها در برابر خطرات دفاع می کرد خشنود بودند.

تا اینجا نیز نژاد بشر در آرامش نسبی به سر می برد.

با گذشت زمان و ایجاد نیروهای مرزبانی و پاسگاههای پلیس زنها احساس امنیت بیشتری در بیرون خانه پیدا کردند.وقتی پا به اجتماع گذاردند با اسب سواری و ... آشنا شدند و گفتند ما هم بهتره ورزش کنیم.اسب سواری و یا حتی شمشیرزنی برای روز مبادا یاد بگیریم.

به مرور زندگی سخت تر شد و مردها مجبور شدند برای تامین هزینه های خانواده تمام روز به سختی جان بکنند.کم کم زنها که می دیدند تنهایی در خانه حوصله شان سر می رود تصمیم گرفتند به جای اینکه بیکار در خانه بنشینند در اوقات فراقـتشان خیاطی کنند و به این ترتیب کمک هزینه ای برای گرداندن امور خانه جور کنند.در اینجا مردها از اینکه زنها بخشی از مسئولیتهای مردان را به عهده بگیرند و باری را از دوش آنان بر دارند خوشحال شدند.دنیا کمی برای مردان کم دردسرتر شد.

تا اینجا نیز زندگی خوب بود.درآمد خانواده ها بهتر شد و اهل خانواده توانستند برای سرکار خانم در خارج از محیط خانواده کارگاهی جور کنند.مرد راحت تر شده بود.زن نیز خوشحال بود.

ناگهان فکری به سر زنها زد.چرا فقط خیاطی ؟ قنادی هم به لیست کارهای آنها اضافه شد.کم کم کار پیدا کردن برای زنها هم سخت شد.مگر یک شهر چقدر آشپز و خیاط می خواهـد؟

با مهاجرت به نقطه ای دیگر هم مشکل حل نمی شد.همه جا وضعیت همین طور بود.بنابراین زنها مجبور شدند به کارهای دیگر هم تن دهند.مثل کار در کارخانه ها.آنها هم خسته می شدند.مثل مردها ولی کماکان با همسرانشان به امید آینده ای بهتر با خوشی زندگی می کردند.البته این چیز بدی نبود.خیلی از مردها هم نمی خواستند بیخودی زنشان را خانه نشین کنند و او را بیهوده جنس درجه دو بدانند.زنان با مشارکت بیشتر در اجتماع پی به بعضی نابرابری ها بردند و به حق تلاش خود را برای از بین بردن این بی عدالتی ها شروع کردند.

تا اینکه یه آدم خودشیفـته و از خودراضی و نادان گفت من هم کار می کنم.مثل مردها.پس با آنها برابرم.(تو این برابری حرفی نیست)اگه این طوره چرا باید خودم رو با کار در خانه خسته کنم؟اصلا کی گفته زن باید آشپزی کنه!!!؟یا خیاطی؟من می خواهم تکنسین کارخانه شوم.شاید ازدواج هم نکردم.اگر هم ازدواج کردم تا تقی به توقی خورد و کوچکترین مشکلی به وجود آمد قهر می کنم و طلاق می گیرم.چون حقـوق می گیرم و می توانم اجاره خانه بپردازم.از آنجاییکه آن زن به دانشگاه رفـته بود زنهای دیگر از او حرف شنوی داشتند و بدون فکر همه حرفهای او را تصدیق می کردند.تا اینکه او گفت:ما زنها هم باید مثل مردها زندگی کنیم.چون با آنها برابریم.اصلا ما از مردها بهتریم.باید برای به دست آوردن حقوق از دست رفـتمون تلاش کنیم.

اینجا بود که بدبختی بشر شروع شد.سم مهلک فـمینـیسم کم کم وارد دل همه زنها شد.دردسرها شروع شد.دیگر زنها نمی خواستند مظهر مهربانی و محبت باشند.در عوض می خواستند ماشین و خانه بخرند و ....

اینگونه بود که جنبش های فمینیستی به وجود آمدند.

نخستین فـمینیستها بسیار تندرو و افـراطی بودند.به طوری که در اوایل دهه 80 عـده ای از آنها به این نتیجه رسیدند که بارداری ظلمی است به زن!چون در این مدت نمی تواند کار کند! عـده دیگری می گفتند درست نیست زن شیره جان خود را به یک انسان دیگر بدهـد.بنابراین خانمهای تحصیل کرده عار می دانستند در جوانی ازدواج کنند و به بچه شان شیر دهند!!!

به تدریج و از آنجایی که این دسته از زنها نمی توانستند مسایلی مثل شیر دادن و بارداری را به مردها تحمیل کنند حس کردند که نمی توانند در همه زمینه ها از مردها سبقـت بگیرند.بنابراین مرد ستیز شدند و مجرد ماندن را به ازدواج با مردهای به قـول خودشان ظالم ترجیح می دادند.

اما از آنجایی که هر جنبش غـیر الهی عـیب هایی دارد و به مرور زمان اشکالات آن مشخص می شود این دسته از خانمهای فـمینیست تندرو پس از چند دهه چوب این مردستیزی را خوردند.به این ترتیب که کم کم احساس تنهایی آزارشان داد.این زنهای عـمدتا اروپایی حالا دیگر مسن شده بودند و حتی اگر ابراز پشیمانی می کردند کسی با آنها ازدواج نمی کرد.پیری و تنهایی آزارشان می داد.خیلی از شعارهای فـریبنده ای که به زنهای فـمینیست نوید زندگی بهتر را می داد محقـق نشده بود.اینجا بود که این زنها و فـمینیستهای جوانـتر به این نتیجه رسیدند که از همان اول نباید تا این حد تند روی می کردند و مردستیز می شدند.

بنابراین منطقی تر فکر کردند و گفتند لازم نیست کپی مردها شویم.بلکه باید در کنار زندگی مسالمت آمیز برای بدست آوردن حقوق برابر تلاش کنیم.در اینجا در دل جنبشهای تندرو فمینیستی جنبشهای میانه رو پدید آمدند که ففقط در بعضی مسایل که واقعا ظلم به زن محسوب می شود مبارزه می کردند.اما کار به خوبی و خوشی به همین جا منتهی نشد.همانطور که می دانید جنبشهای تندرو منحل نشدند و کماکان به حضور خودشان در اجتماع ادامه دادند.

اعضای این جنبش های افـراطی را می شناسید.همانها که تا حرفی زده شود که به مذاقـشان خوش نیاید یا بوی چاپلوسی برای خانمها از آن بلند نشود از کاه کوه می سازند و آه از نهادشان بلند می شود که ظلم تا کی؟!!همان ها که معتقـدند همه خوبی های دنیا در وجود زن است و مردها ذاتا شرور هستند.همانها که معتـقـدند زن باید بیرون از خانه کار کند و هیچ, بله هیچ وظیفه ای در مقابل همسرش ندارد اما لیست بلند و بالایی برای مردها تنظیم کرده اند و فکر می کنند هـر مردی که به این وظایف عمل نکـند مانند بقـیه مردها شیطان صفـت است و با دیوسیرتی در صدد پایمال کردن حقـوق آنهاست!!!

بله متاسفانه فـمینیسم تندرو کماکان در دنیا باقی ماند و زنان در کشورهایی مثل ایران که تازه توانسته بودند در عرصه جهانی پیشرفـت کنند بدترین نوع فـمینیسم یعنی مردستیزی را یاد گرفـتند.چندی پیش مجله ای فمینیست که در کشور خودمان چاپ می شود در یکی از شماره های خود در کنار مقاله ای که تیتری به این مضمون داشت:زنان با چه مردهایی نمی توانند زندگی کنند؟ عکسی از یک مرد را در حالتی شبیه به شنا رفتن با تخته شنا چاپ کرد در حالتی که بدن آن مرد به برکت برنامه هایی مانند فتوشاپ به فلس!!! مزین گشته بود و نقش و نگار آن, بدن مار را به یاد مخاطبین می آورد! برداشتی که مخاطب از چنین تصویری دارد چیزی جز این نیست که مردها مانند مار هستند! و خطرناک برای زنان.در این شکی نیست که بعضی مردها بی ایمانند.ولی آیا این امر تنها به مردان منحصر می شود و در میان زنان افراد بی ایمان یافت نمی شود؟نکته تاثربر انگیز پاسخهایی است که دختران عمدتا مجرد و تحصیلکرده به این سوال داده بودند.اکثر آنها جمله خود را به این شکل آغاز نموده اند:(به کلمه موردنظر و معنی آن توجه کنید و به دیدگاه این فمینیستهای تازه کار و افراطی در مورد خود و مردان پی ببرید.) به نظر من هـر مردی را میشه تحمل کرد جز مردهای....

همان طور که می دانید کلمه تحمل کردن برای چیزهای بد و آزار دهنده به کار می رود.با توجه به اینکه طبق گفته روانشناسان زنها بیش از مردان در هنگام حرف زدن به معانی مستتر در کلمات اهمیت می دهـند احتمال استفاده نا آگاهانه زنهای مصاحبه شونده از کلمه تحمل کردن مردها چیزی نزدیک به صفـر است.به این معنی که آنها از روی عـمد و با توجه به اینکه مردها را سرشار از معضلات می دانند معتقـدند که بعد از ازدواج با مردهای رذل باید این موجودات زاید را تحمل کنند!در حالیکه خودشان کاملا عاری از هر گونه عـیب و زشتی هستند.

چنانچه به نوع برخورد این زنان با شوهـرانشان نظری بیفکنید می بینید که این زنان سیستم زن سالاری را یک حق پیش پا افـتاده و مسلم برای خود فـرض نموده اند.

اما به راستی چرا این دسته از زنان به جای اینکه به طور منطقی مسائل را تفـسیر کنند و برای به دست آوردن شرایط برابر با مردان تلاش کنند سعی در پایمال کردن حقوق اولیه مردان دارند؟

به عبارت دیگر چرا این دسته از زنان استراتژی مبارزه منفی را در پیش گرفـته اند و بیش از اینکه به دنبال حل مشکلات زنان باشند به دنبال تخریب چهره مردان و محدود کردن حقـوق آنها هستند؟

پاسخ این سوال را باید در سه عامل جستجو کرد:یکی استراتژی مردان در برابر فـمینیستهای تندرو ,دیگری برداشت این زنان از معنای حقـوق زن و نقـش مذهـب در این گروهها به عـنوان سومین عامل.

به نظر می رسد که موضع گـیری سطح پایین مردان در برابر توهـین هایی نظیر آنچه در نشریه کذایی و سایر موارد اینچنینی یافـت می شود اعـضای افراطی این جنبش ها را بیشتر از پیش به خودشان و صحت عـقایدشان دلگرم می کند.بر عکس ظاهر امر که حکایت از وجود مردسالاری در خانواده ها دارد متاسفانه اکثر مردان به علت نداشتن آگاهی از اهداف فـمینیسم تندرو در برابر تفکرا ت اینچنینی سکوت اختیار کرده اند و از این امر که ممکن است تلاش آنان برای مهار منطقی فمینیستهای تندرو به مبارزه با حقوق زنان تعبیر شده و آنان را دچار مشکل کند هراسانند.حتما شنیده اید سخنان مردهایی را که برای دفاع از خودشان در برابر برچسب زن ذلیلی می گویند مردی که از زنش کتک نخورد مرد نیست!!!!!

دلیل دوم برداشت زنان از واژه حقـوق است.به عبارت دیگر آنان از حقـوق خودشان تعریف درستی ندارند و در جواب این سوال که حقـوقی که از آن دم میزنید شامل چه مواردی می شود حرف زیادی برای گفتن ندارند.آنها از پیشکسوتان خود شنیده اند که در جامعه به زنان ظلم می شود و بسیاری از حقوق آنان پایمال شده است.ولی نمی دانند که کدامیک از مسایل تععین شده برای زنان ظلم است و کدامیک منفعت وحقـوق زن و وظایف زن کدام موارد را شامل می شود.

دلیل این مشکل ایجاد شده در سیستم تصمیم گیری سازمانهای فـمینیستی تندرو این است که آنان فـرق تشابه حقـوق زن و مرد و تساوی حقـوق این دو رکن اساسی اجتماع را نمی دانند. تفاوت میان جنبشهای فمینیستی و جنبشهای فمینیستی تندرو نیز از اینجا ناشی می شود.

در انتهای این بخش لازم است ذهـن شما را معطوف به مثالی واقعی بنمایم که خالی از لطف نیست و به روشنتر شدن موضوع کمک می نماید.

بسیاری از شما حتما شنیده اید که فـمینیستهایی می گویند چرا در آمد همکار مرد ما که در فلان اداره با ما مسئولیت یکسانی دارد از ما بیشتر است .یا اینکه زنها هم باید حق ادامه تحصیل را داشته باشند.خوب این میشود تفکر یک فمینیست منطقی با ادعایی کاملا بر حق.

حتما حرفهایی از این قبیل را هم شنیده اید که کی گفته زن باید آشپزی کنه؟اصلا کی گفته زن باید درد زایمان رو تحمل کنه؟زنها خوبند و اکثر مشکلات زناشویی از اشتباهات مردان ناشی میشود.آزادی های تو ام با بی بند و باری حق زن است.حجاب دست و پاگیر است و....

این طرز فکر یک فـمینیست افراطی است.

دلیل سوم به نقش مذهـب در منشور تدوین شده جنبش های فـمینیستی بر می گردد.این جنبشها هـیچ اهمیتی برای مذهـب قایل نیستند و حتی در پاره ای موارد دستورات مذهـبی الهی مانند حجاب را بیهوده و دست و پاگیر می دانند.در این زمینه به نظر می رسد که مسئولان مذهـبی جوامع بسیار کم کاری کرده اند.اگر آنان روایات و دستورات مذهـبی که از حقـوق زن دفاع می کند را به این جنبش افـراطی می آموختند می توانستند تا حدود زیادی مرد ستیزی مضحکی که در باور آنان گنجانده شده را مهار کنند.

این زنان فـمینیست افراطی نمی دانند که به عـنوان مثال دین مبین اسلام حجاب را نه برای محدود و خانه نشین کردن آنان بلکه برای فـراهم کردن زیرساختهای امنیتی لازم برای حضور آنان در فعالیتهای اجتماعی وضع کرده است.

از نظر دین مبین اسلام حقوق زن و مرد مساوی است و برابر اما مشابه نیست.چون اساسا زن و مرد از نظر جسمی و روحی با هم تفاوت دارند نوع حقـوق و وظایف آنان با هم فـرق دارد.

این امر به این معنی نیست که زن نباید بیرون خانه کار کند یا تحصیل کند.اصلا اسلام مخالفـتی با این مسایل ندارد.

از نظر اسلام هم مردسالاری و هم زن سالاری نقـص است.متاسفانه این فـمینیستهای تندرو این حقایق را نادیده می گیرند و از نظر متعصبانه پیشکسوتان غـربی خود پیروی می کنند.بنابراین در تلاش برای بدست آوردن حقوق خود مردها را به آنچه نیستند محکوم و خود را به چیزهایی که نیستند ستایش می کنند.

نویسنده: م.ا.  کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی

استفاده از اثر با ذکر نام نویسنده و منبع آزاد است.

 

 

 

Sonnet 121

William Shakespeare

Sonnet 121

'Tis better to be vile than vile esteem'd,
When not to be receives reproach of being,
And the just pleasure lost which is so deem'd
Not by our feeling but by others' seeing:
For why should others false adulterate eyes
Give salutation to my sportive blood?
Or on my frailties why are frailer spies,
Which in their wills count bad what I think good?
No, I am that I am, and they that level
At my abuses reckon up their own:
I may be straight, though they themselves be bevel;
By their rank thoughts my deeds must not be shown;
Unless this general evil they maintain,
All men are bad, and in their badness reign

عکس از سیاوش قمیشی

عکس از سیاوش قمیشی خواننده ای که هیچگاه ابتذال را وارد آثارش نکرد.

حقیقت گرانش

اعداد ثابت در فرمولهای فیزیک معنی ندارند
مولف:وهاب نوتاش

قوانین علی و معلولی فیزیکی در هستی مابین پارامترهای موجود و قابل اندازه گیری نمایان می شود . مثلا نیروی f به جسمی به جرم m وارد می شود و با تکرار مقادیر و اندازه گیری a به فرمول زیر f = m / a دسترسی می یابیم . همین استدلال برای فرمول سرعت یکنواخت نیز ، می باشد .
بسیاری از فرمول های فیزیک دارای مقادیر ثابت هستند ، مانند فرمول نیروی جاذبه و نیروی بارهای الکتریکی . ترتیب بدست آمدن این گونه فرمول ها به قرار زیر است :
مثلا با آزمایشات تجربی می فهمیم که تغییرات پارامتر x به تغییرات پارامتر y , z بستگی دارد و می نویسیم تغییرات x با تغییرات y , z متناسب است و برای تبدیل تناسب به مساوی ضریب فرضی k وارد می شود که مقدار تجربی آن را با قراردادن اعداد در پارامتر های فرمول بدست می آوریم :
x = k * f ( z , y ) که f ( z , y ) رابطه ریاضی مابین z و y می باشد .
اشتباه بزرگ در اینجا اتفاق می افتد که عدد k یعنی چه ؟
به صراحت بگویم که این عدد جز راه گریز برای ایجاد فرمول نیست و ما را از رسیدن به حقیقت دور کرده و سرمست از بدست آوردن یک فرمول واحی .
سوالی که باعث پدید آمدن یک نگرش جدید به فرمول بندی فیزیکی می شود ، این است که :
آیا می توان گفت تغییر مقدار پارامتری به کسری از تغییرات دیگر پارامتر های بوجود آورنده آن ، بستگی دارد یا نه ؟
لطفا دقت کنید :
به یک فیزیک دان چندین اطاق که نصف آن روشن است را نشان میدهند و فیزیک دان می داند نور باعث روشنایی اطاق شده ولی نمی داند با قرار دادن یک مانع از رسیدن نور به نصف اطاق ممانعت شده . آقای فیزیک دان سریع می فهمد پارامتر روشنایی اطاق با پارامتر نور متناسب است و طبق معمول یک ضریب k را برای تبدیل تناسب به مساوی قرار می دهد که با قراردادن عدد در پارامترها ، k را بدست می آورد و چون تمام اطاق ها را نصفه روشن دیده می نویسد :
روشنایی اطاق = ۲/۱ * تاثیر نور
آیا عقل سلیم باور می کند اگر نور باعث روشنایی اطاق شده ، آنگاه فقط نیمی از آن است که در روشنایی اطاق تاثیر گذاشته .

تمام مسئله همین جاست . عدم روشنایی کل اطاق ، از تاثیر نور نیست ، بلکه تاثیر پارامتر دیگری به نام مانع است که در فرمول نیامده . در حقیقت باید می نوشتیم :
روشنایی اطاق = تاثیر نور - تاثیر مانع
تمام هدف از این مسال ساده این است که :
اگر در یک فرمول ، پارامتر فیزیکی x ، به تغییرات پارامتر های y , z بستگی پیدا کرد ، هرگز نمی توان گفت قسمتی از تغییرات z , y در x تاثیر می گذارد ( یعنی اعداد ثابت در فیزیک ) بلکه پارامتر دیگری هست که تاثیرش در نظر گرفته نشده و یا مقادیر اندازه گیری شده اشتباهند .
به عبارت دیگر نمی توان انتضار داشت یک فرایند مافوق طبیعی مقدار تاثیر پارامتر ها را در یک پدیده تغییر دهد .
در خصوص فرمول گرانش زمین که به قرار زیر می باشد :

F = G * ( Me * m ) /( ( Re + r ) ^ ۲

در این فرمول داریم :
F: نیروی وارد بر جسم m از طرف کره زمین به جرم Me .
G : ثابت گرانش زمین که برابر است با ۶/۷ * ۱۰ ^ -۱۱ .
Re : شعاع کره زمین
r : شعاع جسم مورد نظر ( در حالت چسبیده به کره زمین )

با نادیده گرفتن شعاع جسم و جرم جسم فرمول بالا به صورت تغریبی مناسب به صورت زیر نوشته می شود :

F = G * Me / ( Re ^ ۲

به صراحت باید گفت که نیروی وارده از طرف زمین به جرم جسم برابر مقدار فرمول زیر می باشد :

F = Me / ( Re ^ ۲)

به عبارت دیگر مقادیر نیروی وارد بر جسم از طرف دیگر اجرام آسمانی که قبلا تقریبا صفر در نظر گرفته می شد ، اکنون برابر با مقدار فرمول زیر می باشد :

F = ( ۱-G ) * Me / ( Re ^ ۲

جالب اینجاست که مقدار این نیرو خیلی بیشتر از مقدار نیروی وارده از طرف کره زمین بر همان جسم می باشد ، البته با تفکر فرمول قدیم . یعنی اگر با فرمول قدیم می گفتیم که مقدار نیروی وارده برابر زیر است :

F = G * Me / ( Re ^ ۲

جهت بدست آوردن شتاب گرانش واقعی کره زمین ( g ) که قبلا از رابطه زیر استفاده شده :

F = G * ( Me * m ) /( ( Re + r ) ^ ۲) = m * a
a = g

و مقدار آن به صورت تغریبی برابر ۸/۹ آمده اکنون دارای مقدار متفاوتی خواهد بود :

F = ( Me + m ) /( ( Re + r ) ^ ۲)= m * a
a = g

البته درست است که شتاب منفی ایجاد شده در همان جسم مقدار g را در روی کره زمین همین مقدار کنونی به نظر می رساند ولی باید دانست که مقدار واقعی آن همان فرمول بالاست .
اکنون به سادگی میتوان فهمید که مقادیر واحد جرم که ۱ kg در نظر گرفته شده نادرست است و یا باید مقدار واحد نیرو را تغییر داد و نام یک نیوتون را بر آن گذاشت :

دلیل :
قبلا شتاب کره زمین برابر ۸/۹ بود ولی اکنون بیشتر می باشد . اگر بنویسیم :

F = m * g

یعنی می خواهیم جسمی را وزن کنیم و چون مقدار واقعی g بیشتر است پس مقدار طرفین مساوی با هم برابر نخواهند بود . یا باید واحد نیرو مقدارش بیشتر شود و یا باید واحد جرم مقدارش بیشتر شود .
البته درست این است که مقدار واحد جرم تغییر کند . زیرا در حقیقت ما اکنون فهمیده ایم که اجسام سنگین تر از آن هستند که ما می پنداشتیم . و مقدار جرم ۱ kg باید بیشتر شود با همان نام ۱ kg .

حال یک سوال مطرح میشود :
چرا مجموع برآیند نیروهای کل هستی بر یک جسم در روی کره زمین فقط در راستای مخالف حرکت یک جسم ظاهر میشود ؟

جواب آن ساده است برآیند نیروهای کل هستی برای کره زمین معرف زمان برای زمین می باشند .
این نیروها با هرگونه تغییر زمان برای اجسام جرم دار ، در چهارچوب زمان تعریف شده برای کره زمین مخالفت میکنند . به عبارتی هستی موافق تعدیل است .

مولف:وهاب نوتاش

 

یک درخت زیبای کریسمس روی دسکتاپ‌تان

نرم افزار          یک درخت زیبای کریسمس روی دسکتاپ‌تان

 

حجم:۲۲۳ کیلو بایت

 

دانلود

۱.۹۵ Picgl یه نرم افزار برای مدیریت عکسهای شما

۱.۹۵ Picgl                       یه نرم افزار برای مدیریت عکسهای شما

 

حجم:۱.۲۱ مگابایت

 

دانلود

 

Sonnet 122

William Shakespeare

Sonnet 122

Thy gift, thy tables, are within my brain
Full character'd with lasting memory,
Which shall above that idle rank remain
Beyond all date, even to eternity;
Or at the least, so long as brain and heart
Have faculty by nature to subsist;
Till each to razed oblivion yield his part
Of thee, thy record never can be miss'd.
That poor retention could not so much hold,
Nor need I tallies thy dear love to score;
Therefore to give them from me was I bold,
To trust those tables that receive thee more:
To keep an adjunct to remember thee
Were to import forgetfulness in me

Sonnet 123

William Shakespeare

Sonnet 123

No, Time, thou shalt not boast that I do change:
Thy pyramids built up with newer might
To me are nothing novel, nothing strange;
They are but dressings of a former sight.
Our dates are brief, and therefore we admire
What thou dost foist upon us that is old,
And rather make them born to our desire
Than think that we before have heard them told.
Thy registers and thee I both defy,
Not wondering at the present nor the past,
For thy records and what we see doth lie,
Made more or less by thy continual haste.
This I do vow and this shall ever be;
I will be true, despite thy scythe and thee
.