Iceboy

ادبیات انگلیسی.عکس.اس ام اس.مطالب علمی و ... در عرشه تایتانیک!

Iceboy

ادبیات انگلیسی.عکس.اس ام اس.مطالب علمی و ... در عرشه تایتانیک!

بیوگرافی شیلا خداداد

تاریخ تولد: 14 آبانماه 1359

محل تولد : تهران

در سینما ما معروف است که مسعود کمیایی به نوعی کاشف استعدادهای جوان است . این نکته جهت حضور ستارگان صاحب نامی که امروزه در سینمای ما جایگاه خاصی پیدا کرده اند ،کاملا هویدا است . تنها هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن دو نمونه از این سوپر استار های دهه اخیر سینمای ما بوده اند که با کلید طلایی کمیایی وارد دنیای اعجاب انگیز سینما شدند و هر چند استارت اولیه همراه توسط یک کارگردان و یا تهیه کننده زده می شود اما مسئله اصلی نوع و نگاه بازیگر به هنر و مقوله بازیگری است که خود باعث ماندگاری و یا اوفل او می شود .

یکی از این استعدادهایی که نخستین بار در یکی از کارهای در خود توجه مسعود کمیایی فرصت حضور یافت شیلا خداد است . بازیگر جوان و مستعدی که بر خلاف ادعای بسیاری که علاقه مندی صرفشان به تئاتر قلمداد می کنند و مدعی خوردن خاک صحنه هستند ،کارش را بازی در فیلم های سینمایی شروع کرد ،بدون آن که پرونده ای از نقش های کوتاه از اپیزودهای تلویزیونی داشته باشد .

شیلا خداداد در 14 آبان ماه سال 1359 در تهران متولد شده و دارای مدرک مهندسی شیمی می باشد .

او اولین بار بازیگری را با بازی در فیلم اعتراض کیمیایی شروع کرد . اعتراض جولانگاه خوبی برای یک جوان با استعداد کم تجربه مانند شیلا بود و بازی در کنار کسانی چون داریوش ارجمند ،میترا حجار و محمد رضا فروتن تجربه خوبی برای او به شمار می رفت. مدتی بعد حمید لبخنده کارگردان معروف سریال در پناه تو که خود بازیگرانی چون پارسا پیروز فر و لیعا زنگنه را به سینمای ایران شناسانده بود برای فیلم جدیدش یعنی آبی در کنار هدیه تهرانی ،بهرام رادان و حسن جوهرچی از وجود شیلا خداداد بهره جست . شیلا در آبی نقش یک مادر جوان و بارداررا علی رغم سکانسهای محدود به خوبی ایفا کرد و همین مقدمه خوبی برای شناخته شدن وی در فیلم عیسی می آید علی ژکان تا در این فیلم هنرپیشه نقش اول زن باشد.

او در سال 82 در فیلم قلبهای نا آرام در نقش یک عروس به کارگردانی مجید مظفری و تهیه کنندگی امید نجیب زاده در نقش مقابل حمید خندان (خواننده) ظاهر شد اما فیلم به موفقیتی چندانی نرسید.

قاسم جعفری کاگردان خوش سلیقه صدا و سیما در یک اقدام بی سابقه در در تاریخ تلویزیون در دهه اخیر ،طرح یک سریال دو زبانه را به مرحله اجرا در آورد. سریال که از جذابیتهای خاص مردم هندوستان که همواره در کشور ما محبوبیت خاصی دارند استفاده کرد. ترکیب و تلفیق دو ملیت ،دو خانواده ،دو فرهنگ  و دو زبان و تکرار همان داستانهای قدیمی فیلم های هندی که دختر و پسری عاشق هم می شوند و خانواده ها مخالفند و ساز ناکوک می زنند و با سنگ اندازی مشکلات فراوانی بر سر راه دو دلدار ایجاد می کنند تولید شد.

نکته قابل توجه و در خور تحسین این سریال فرو رفتن ماهرانه و حرفه ای شیلا خداداد در قالب یک دختر نجیب زاده هندی است.ضمن این که با کوشش های مستمر و خالصانه زبان شناسی چون ایرج نوذری ،شیلا خداداد کاملا لهجه و گویشی هندی وار دارد می توان او را به عنوان یک دختر هندی تلقی کرد.

و اما بازی آخر او در فیلم ازدواج به سبک ایرانی به کارگردانی حسین فتحی  در کنار بازیگرانی مطرحی چون داریوش ارجمند فاطمه گودرزی ،دانیل هولمز،لادن طباطبایی ،محمد رضا شریفی نیا و حسام نواب صفوی نقش شرین را ایفا کرده است.

داستان از این قرار است که یک جوان آمریکایی برای شرکت در توری برای دیدن نقاط تاریخی ایران به آژانسی می رود که شیرین خانم (شیلا خداداد)در آن کار می کند و در همان نگاه اول ،مثل قصه های شاه پریان یک دل نه صد دل عاشق شیرین خانم می شود و دل به او می بازد . اما ماجرا به همین سادگی ها نیست حاج ابراهیم(داریوش ارجمند ) دختر به خارجی نمی دهد به خصوص از نوع آمریکایی اش باشد و حالا تازه کشمکش ها آغاز شده است...

 

شیلا خداداد در چهاردهم آبان ماه سال 1359 دریک خانواده کوچک و در شهر تهران به دنیا آمد.

او دوران تحصیل خود را با موفقیت سپری کرد و در سال 75 وارد دبیرستان شد . در دبیرستان در  رشته ریاضی فیزیک به تحصیل پرداخت و در سال 78 با معدل 17 فارق التحصیل شد و به دانشگاه راه یافت . در دانشگاه رشته  مهندسی فیزیک  را برگزید و در این رشته شروع به تحصیل کرد.

شیلا خداداد به طور کاملا اتفاقی توسط مسعود کیمیایی وارد عرصه سینما شد و در کنار بزرگان این رشته شروع به کار کرد.او تاکنون در فیمهای« اعتراض ، آبی ، عیسی می آید ، قلبهای ناآرام » و مجموعه تلویزیونی « مسافری از هند » ایفای نقش نموده . وی همچنین در رشته موسیقی نیز فعالیت دارد و در چند گروه موسیقی مشغول به کار است. ورزش مورد علاقه او فوتبال و والیبال ، وتیم مورد علاقه اش استقلال است

متن ترانه ای از مدرن تاکینگ.

How deep is the ocean - how deep is your love?
I have a love in my eyes
And how do I feel when you cant get enough?
Half-way to your paradise
Oh, my love - is your love
Forever and a day.....

You are not alone - Ill be there for you
You are not alone - anything Ill do
You are not alone - youre the one for me
You are not alone - thats no tragedy
You are not alone - youre the one for me
You are not alone - nothing comes for free

Youre breaking the silence - youre breaking my heart
Youre like a rose in the snow
I talk in my sleep - I dont tear apart
Baby, Ill never will go oh, my love - is your love
Forever and a day.....

تلسکوپ

 

نجوم و ستاره شناسى از بسیارى جهات، ویژگى هاى دوگانه و گاه متضادى دارند: هرچند که نجوم از قدیمى ترین علوم شناخته شده است، در صدر علوم تحقیقى جدید است که هر روزه اخبار جدید ترین دستاورد هاى آن از طریق رسانه ها منتشر مى شود، هرچند که بسیارى از دانشمندان مشغول محاسبه هاى نظرى ریاضى و فیزیکى در مورد کیهان، ستارگان و مشخصات فیزیکى آن هستند، بسیارى دیگر فعالیت هاى رصدى را ترجیح داده و دوست دارند لذت کشف سیاره یا دنباله دار دوردستى را تجربه کنند.



به رغم آنکه در هیچ یک از رشته هاى علوم نمى توان انتظار داشت که یک مبتدى حتى حرفه اى بتواند با ابزار ساده و معمولى دست به اکتشاف هاى جدید بزند، چنین چیزى در عرصه نجوم و ستاره شناسى پدیده اى معمول و متداول است. شاید همین نکته راز اقبال بسیار گسترده مردم عادى به نجوم باشد.هرچند که فیزیک آماتورى و شیمى آماتورى نداریم، اما نجوم آماتورى از طرفداران بسیارى برخوردار است. راز این علاقه نیز در یکى از مهم ترین اختراعات بشر نهفته است: تلسکوپ.پیش از اختراع تلسکوپ جهان بسیار کوچک بود و به زمین، خورشید، پنج سیاره و تعدادى ستاره محدود مى شد. اما پس از اختراع تلسکوپ گستره وسیع ترى از جهان در مقابل دیدگان ما قرار گرفت. فهمیدیم که کهکشان ما مجموعه اى از ستارگان است که قطر آن به چند هزار سال نورى مى رسد. گذشته از کهکشان  ما، میلیون ها کهکشان در عالم وجود دارد که هرکدام تعداد بى شمارى ستاره دارند.تلسکوپ یکى از مهم ترین اختراعات قرن هفدهم است هرچند که دانشمندان سال ها پیش از توانایى عدسى براى بزرگ تر کردن اجسام مطلع بودند. اولین تلسکوپى که عملاً مورد استفاده قرار گرفت در سال ۱۶۰۸ ساخته شد. هانس لیپرهى و یاکوب متیوس از جمله اولین افرادى بودند که توانستند تلسکوپى با قدرت کم بسازند. اما گالیله کسى بود که توانست در سال ۱۶۰۹ با استفاده از تلسکوپ به مشاهده دقیق اجرام آسمانى بپردازد. وى توانست با استفاده از تلسکوپش به تماشاى اقمار مشترى بپردازد و تصویر هایى از آن رسم کند. از زمان گالیله به بعد ساخت تلسکوپ با پیشرفت هاى فراوانى همراه بوده است.امروزه ما با تلسکوپ هاى بسیار قدرتمندى که در اختیار داریم مى توانیم اجرامى را که میلیون ها سال نورى از ما فاصله دارند، مشاهده کنیم. گذشته از تلسکوپ هاى بسیار قوى که در بسیارى از مناطق جهان به جمع آورى اطلاعات مشغولند، تلسکوپ هاى بسیارى هم در خارج از زمین و در مدار، دورترین اجرام را رصد مى کنند که تلسکوپ فضایى هابل از مشهور ترین آنان است. امروزه تلسکوپ هابل مى تواند تصویر هایى از دورترین نقاط براى ما ارسال کند که به گمان بسیارى از دانشمندان مرز جهان ما محسوب مى شود. گذشته از این تلسکوپ هایى وجود دارند که در گستره اى از طیف کار مى کنند که براى چشم انسان غیر مرئى است. مانند پرتو هاى رادیویى، گاما و اشعه ایکس.تلسکوپ ها معمولاً از یک یا دو عدسى یا آینه ساخته مى شوند که مى توانند پرتو هاى نور را متمرکز کنند. از آنجایى که قطر عدسى یا آینه یک تلسکوپ به مراتب بزرگ تر از چشم انسان است، مى تواند مقدار بیشترى از نور را جمع آورى و متمرکز کند و در نتیجه جزئیات بیشترى از جسم مورد نظر را ارائه دهد.هر چند که امروزه انواع مختلفى از تلسکوپ ها وجود دارند که در گستره وسیعى از طول موج ها کار مى کنند، اما براى بسیارى از آماتورها و حتى اخترشناسان حرفه اى یک تلسکوپ نورى خوب، بهترین گزینه است که مى تواند خود را ساعت ها با آن مشغول کرده و در آسمان بى پایان شب دست به اکتشاف بزنند و لذت گالیله از تماشاى اقمار مشترى را یک بار دیگر شخصاً تجربه کنند.تلسکوپ شکستى (تلسکوپ هاى مجهز به عدسى) از جمله اولین تلسکوپ ها هستند ولى خیلى زود مشخص شد که ساخت و استفاده از تلسکوپ هاى با بازتابى (مجهز به آینه) بسیار آسانتر است. عدسى ها را فقط مى توان از پیرامون آن نگه داشت و همین نکته باعث مى شود که عدسى در اثر سنگینى وزن خودش خمیده شود اما آینه ها این محدودیت  را ندارنداز طرف دیگر تصویر نورى که از آینه ها به دست مى آید عارى از هر گونه انحراف رنگى (خطاهاى رنگى) است
با توجه به اینکه تلسکوپ ابزارى محورى در ستاره شناسى است، شناخت دقیق آن براى هر کسى که بخواهد اقدام به فعالیت هاى رصدى کند از اهمیت بسیار برخوردار است. کتاب «فناورى تلسکوپ ها» مى تواند کاربر را در پیدا کردن موقعیت اجرام آسمانى، انواع مختلف تلسکوپ ها، شناخت نور، شناخت حرکت ها، انواع مختلف نصب و دیگر موارد مرتبط یارى دهد. هر چند که این کتاب براى دانشجویان فیزیک تالیف شده است اما شیوه تدوین کتاب به گونه اى است که همه دوستداران نجوم و آسمان بیکران شب مى توانند از آن بهره مند شوند.

 

منبع:سایت کیمیا نت

پلوتون


طفلک پلوتون، چه کسی توپی با قطر 2306 کیلومتر که یک پنجم قطر زمین هم نمی‌شود و جرم فقط دو هزارم جرم زمین را یک سیاره می‌داند؟ پلوتون حتی از هفت ماه منظومه‌ی شمسی و بدتر از همه از ماه زمین هم ریز تر است. منظومه‌ی شمسی این‌قدر گستاخانه با اعضای ریزش برخورد نکرده‌است که با پلوتون. مدار پلوتون با مدار همه‌ی سیارات فرق می‌کند. اگر بتوانیم همه‌ی سیاره‌ها را روی یک میز مرتب بچینیم، پلوتون انگار به فنری وصل شده است که باعث می‌شود بالاتر یا پایین‌تر از سطح میز جا بگیرد. مدار پلوتون در صفحه‌ی منظومه‌ی شمسی نیست. یوهان کپلر در قرن شانزدهم گفت که مدار سیارات بیضی است، اما حقیقت این است که مدار هیچ سیاره‌ای به اندازه‌ی پلوتون بیضی نیست. کپلر در خواب هم نمی‌دید که روزی سیاره‌ای کشف شود که مدارش به قدری بیضی باشد که عنوان دورترین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی را هر از چندگاهی با نپتون عوض کند. پلوتون وقتی به نزدیک‌ترین فاصله اش از خورشید می‌رسد از سیاره‌ی نپتون هم به خورشید نزدیک‌تر می‌شود. بخشی از مدار پلوتون درون مدار نپتون است. مدار پلوتون بیشتر شبیه مدار دنباله‌دارهاست تا سیاره‌ها. یعنی از 18 بهمن 1357 (7 فوریه 1979) تا 22 بهمن 1377 (11 فوریه 1999) پلوتون درون مدار نپتون بود و نپتون دورترین سیاره از خورشید تلقی می‌شد. عنوانی که به نظر می‌رسد دیگر هرگز از دست ندهد.
سیاره X
استان کشف پلوتون اسطوره‌ی اخترشناسی نوین است. وقتی یوهان گاله نپتون را در 1846 دید مکانیک نیوتونی حاکم مطلق جهان بود. چه کسی می‌توانست محاسبات فیزیکی که محل نپتون را در آسمان پیش‌بینی کرده‌بودند انکار کند. داستان از این قرار بود که مدار اورانوس نامنظم بود و مطابق نظریه‌های فیزیکی رفتار نمی‌کرد. دو ریاضی‌دان از روی داده‌های رصدی اورانوس حدس زدند که سیاره‌ای در ورای آن عامل اصلی این اختلال‌هاست. آن‌دو به درستی محل سیاره‌ی جدید را تخمین زدند و گاله فقط آن را دید. اما به نظر می‌رسید مدار نپتون هم نامنظمی‌هایی دارد. اخترشناسان که مزه‌ی کشف نپتون را چشیده بودند باز هم گمان بردند که سیاره‌ای آن‌سوی نپتون همه‌ی این نامنظمی‌ها را پدید آورده است. ویلیام پیکرینگ و پرسیوال لاول چندین محل را در آسمان تخمین زدند که اگر سیاره‌ی X در آن محل‌ها بود می‌توانست چنین نامنظمی‌هایی در مدار نپتون پدید آورد. جستجو برای این سیاره از سال 1905 در رصدخانه‌ی لاول آغاز شد. کار جستجو حتی سال‌ها پس از مرگ لاول در 1916 نیز ادامه یافت.
کلاید تامباو (Clyde Tombaugh) منجم جوانی بود که تلسکوپی دست‌ساز ساخته بود. او طرح‌هایی را که از پشت چشمی این تلسکوپ از مشتری و زحل کشیده بود برای رصدخانه‌ی لاول فرستاد. این باعث شد که تامباو در 1929 در رصدخانه استخدام شود. در رصدخانه‌ی لاول از هر بخش آسمان به فواصل زمانی معین (مثلا یک هفته) دوبار عکاسی می‌شد. با مقایسه‌ی این دو عکس اگر چیزی در زمینه‌ی ستاره‌های ثابت حرکت می‌کرد پیدا می‌شد. برای مقایسه هر دو عکس را داخل دستگاهی به نام مقایسه گر چشمک‌زن (Blink Comparator) می‌گذاشتند. تامباو شب‌ها را به عکاسی می‌گذراند و روزها را به مقایسه‌ی عکس‌های تهیه شده. و سرانجام پس از 25 سال تلاش در رصدخانه‌ی لاول، تامباو جوان پلوتون را در 29 بهمن 1308 (18 فوریه‌ی 1930) در عکس‌هایی که ماه پیش گرفته شده بود یافت.

سیاره‌ای که تامباو کشف کرده بود مدتی بی‌نام بود. نام پلوتون را دختری 11 ساله به نام ونتیا فیر (Venetia Phair) که آن زمان دانش‌آموز یک مدرسه‌ی ابتدایی در انگلستان بود پیشنهاد کرد. پلوتون (Pluto) خدای دنیای زیرین است. صبح یکی از روزهای اواخر زمستان 1930 پدر ونتیا در صفحه‌ی 14 روزنامه‌ی Times خبر کشف سیاره‌ی تازه را خواند و برای دخترش تعریف کرد که هنوز نامی برای این سیاره انتخاب نشده است. ونتیا هم که به اسطوره شناسی و نجوم علاقه‌مند بود نام پلوتون را پیشنهاد کرد. پلوتون به قدری نام موفقی بود که همان سال شخصیت پلوتو (سگ معروف والت دیزنیاز روی سیاره جدید نام‌گذاری شد. .

عجیب نیست که نشان پلوتون برای پاسداشت لاول ترکیبی از حروف P و L است. اما…، اما این پلوتون نمی‌توانست سیاره‌ی X لاول باشد، با این‌که پلوتون تقریبا در یکی از محل‌هایی کشف شد که لاول پیش‌بینی کرده بود. از همان ابتدا بعد از این‌که معلوم شد قرص پلوتون از پشت چشمی دیده نمی‌شود همه می‌دانستند که پلوتون کوچک‌تر و کم‌جرم‌تر از آن است که چنین تغییراتی بر مدار نپتون وارد کند. تازه به نظر می‌رسد این نپتون است که مدار پلوتون را بسیار آشفته کرده است، پلوتون هرگز نمی‌تواند تأثیر چشمگیری بر نپتون بگذارد.

پس سیاره‌ی X کجاست؟ پس از کشف پلوتون تامباو جستجویش را ادامه داد. او چندین سیارک، ستاره‌ی متغیر و حتی یک دنباله‌دار یافت. اما خبری از سیاره‌ی دیگری نشد. پایونیر 10 و 11 و ویجرهای 1 و 2 که به ملاقات اورانوس و نپتون رفتند مشکل مدار آنها را برای همیشه حل کردند. وقتی فضاپیماها از کنار سیاره‌ها می‌گذشتند مقداری شتاب می‌گرفتند. این شتاب مستقیما به جرم سیاره مربوط می‌شود. با اندازه‌گیری این شتاب دانشمندان دریافتند که جرم اورانوس و نپتون را 1 درصد کمتر از جرم واقعی آنها محاسبه کرده بودند. با جایگذاری اعداد جدید مشکل نامنظمی‌های مدار هر دو سیاره برای همیشه حل شد. پس هیچ سیاره‌ای X ای وجود ندارد.
اجرام کوئی‌پر
با این همه پلوتون بیش از هفتاد سال بدون مشکل بزرگی یک سیاره بود. ولی همه چیز در پاییز 1380 (2002) تغییر کرد؛ زمانی که اخترشناسان کوآوار را یافتند. از 1992 که اولین جرم در کمربند کوئی‌پر کشف شد تا کنون بیش از 800 جرم در این ناحیه از منظومه‌ی شمسی شناخته شده است. کمربند کوئی‌پر منطقه‌ای است دورتر از مدار نپتون که پیش‌بینی می‌شود شامل هزاران جرم کوچکی باشد که از ابتدای پیدایش منظومه‌ی شمسی به همراه خود سیاره‌ی نپتون به آن محل رانده شده‌اند. هیچکدام از این 800 جسم در حد و اندازه‌های پلوتون و حتی قمرش، کارن، نبودند. ولی کوآوار جسمی با قطر 1260 کیلومتر بود. بی‌شک کوآوار به گروهی از اجرام منظومه‌ی شمسی تعلق داشت که پیش از این نام‌گذاری شده بود: اجرام کمربند کویی‌پر (KBO). مشکل این‌جا بود که پلوتون هم می‌بایست جزء این گروه قرار می‌گرفت. اگر تنها تفاوت پلوتون با دیگر اجرامی کویی‌پر اندازه‌اش بود، کوآوار فقط چند کیلومتر از پلوتون کوچک‌تر بود. سال پیش مسئله برای پلوتون وقتی حیاتی‌تر شد که جرم کوئی‌پر 2003 VB12 (معروف به سدنا، Sedna) پا به خانواده‌ی منظومه‌ی شمسی گذاشت. سدنا از پلوتون بزرگ‌تر بود. مدار سدنا بی‌اندازه کشیده‌تر از مدار پلوتون است طوری که در نزدیک‌ترین فاصله از خورشید به 76 واحد نجومی (AU، هر واحد نجومی فاصله‌ی متوسط زمین از خورشید و تقریبا معادل 150 میلیون کیلومتر است) و در دورترین نقطه‌ی مدارش به فاصله‌ی 526 واحد نجومی از خورشید می‌رسد. به هرحال همین کشف باعث شد تا اخترشناسان به فکر تعیین ماهیت یک سیاره بیافتند.
ماهیت یک سیاره
این اولین باری نبود که اخترشناسان به دنبال تعریفی برای یک سیاره بودند. وقتی ویلیام هرشل در 1781 به دنبال ستاره‌های دوتایی می‌گشت جرمی را در صورت فلکی ثور دید که ابتدا تصور می‌کرد یک دنباله‌دار است. اما مدار این جرم تازه کشف شده بیشتر شبیه مدار سیاره‌ها، دایره‌ای، بود. به زودی همه قبول کردند که جرم تازه سیاره‌ی هفتم منظومه‌ی شمسی است و نامش را اورانوس نهادند. اورانوس یک قانون کهنه را زنده کرد: قانون بده (Bode) که اندازه و فاصله‌ی سیارات از خورشید را بر حسب یک رابطه‌ی ریاضی بیان می‌کند. اخترشناسان تا پیش از کشف اورانوس قانون بده را بی‌معنی می‌پنداشتند(این قانون امروزه ‌هم بی معنی تلقی می‌شود و صرفا از نظر تاریخی اهمیت دارد) ولی اورانوس درست در محلی کشف شد که قانون بده پیش‌بینی می‌کرد سیاره‌ای آنجا باشد. اما در قانون بده یک مشکل وجود داشت، این قانون پیش‌بینی می‌کرد که می‌بایست سیاره‌ای بین مریخ و مشتری وجود داشته باشد، ولی تا آن زمان چنین جرمی کشف نشده بود. پس کاوش‌های بعدی برای کشف این سیاره ادامه یافت، تا این‌که در 1801 درست در همان فاصله‌ی بین مریخ و مشتری سرس (Ceres) کشف شد. بلافاصله این جرم را یک سیاره دانستند. اما یک سال بعد در همان منطقه پالاس کشف شد. چند سال بعد جونو پیدا شد که مداری مشابه مدار دو جرم قبلی داشت. با ادامه‌ی این کشف‌ها ویلیام هرشل پیشنهاد کرد که این اجرام جدید در دسته‌ای جدا از سیارات طبقه بندی شوند. به هرحال حتی سال‌ها پس از مرگ هرشل این طبقه بندی را همه قبول نداشتند. امروزه هزاران سیارک کشف شده است که سرس از همه‌یشان بزرگ‌تر است. دیگر سیارک‌ها صخره‌های سرگردانی هستند که بین مدار مریخ و مشتری دور خورشید در گردشند.
بار بعد که موضوع تعریف علمی سیاره مطرح شد به طرح وجود کوتوله‌های قهوه‌ای باز می‌گردد. کوتوله‌های قهوه‌ای ستاره‌های نارسی هستند که نه آن‌قدر پرجرم‌اند که یک ستاره باشند، نه آن‌قدر کم جرم که یک سیاره تلقی شوند. موضوع دیگر سیارات فراخورشیدی بودند. ده‌ها جرم سیاره مانند کشف شده‌اند که به دور ستاره‌های دیگر می‌گردند. از نظر اتحادیه‌ی بین‌المللی نجوم یک سیاره‌ی فراخورشیدی جسمی است که:

اجرامی با جرمی کمتر از کمینه‌ی جرم لازم برای آغاز واکنش‌های گرما-هسته‌ای (13 برابر جرم مشتری برای جرمی با ترکیب شیمیایی مشابه) که دور یک ستاره یا بازمانده‌ی یک ستاره می‌گردد. اهمیتی ندارد که این جرم چگونه شکل گرفته است. کمینه‌ی جرم یا اندازه‌ی لازم برای یک سیاره‌ی فراخورشیدی تا یک سیاره تلقی شود همان‌هایی است که برای منظومه‌ی شمسی تعریف می‌شود.

این تعریف مشکلی از ما نمی‌کاهد، باید کمینه‌ها را در منظومه‌ی شمسی خودمان تعریف کنیم. با کشف پلوتون، کوآوار، سدنا و دیگر اجرام کمربند کویی‌پر بار دیگر بحث تعریف ماهیت یک سیاره به زبان‌ها افتاد.اتحادیه‌ی بین‌المللی نجوم مجبور بود که پس از سال‌ها سکوت تعریف جامعی از یک سیاره ارائه دهد. تا همین هفته‌ی پیش (اواخر مرداد 85) تعریف رسمی‌ای از یک سیاره وجود نداشت.

پیش از این مایک براون از MIT یک سیاره را چنین تعریف کرده بود: «سیاره به هر جسمی در منظومه‌ی شمسی می‌گویند که جرمش از مجموع جرم‌های دیگر اجرامی که در مدار مشابه به مدار آن دور خورشید می‌گردند بیشتر است». طبق این تعریف پلوتون سیاره نبود. در پاییز 1385 گروه 19 نفره‌ی اتحادیه‌ی بین‌المللی نجوم (IAU) که به مطالعه درباره‌ی تعریف یک سیاره می‌پرداخت سه گزینه مقابل خود داشت:
سیاره هر جسمی است که به دور خورشید می‌گردد و قطرش بیش از 2000 کیلومتر است
سیاره هر جسمی است که به دور خورشید می‌گردد و شکلش به دلیل گرانشش ثابت است
سیاره هر جسمی است که به دور خورشید می‌گردد و جرم اصلی در منطقه‌اش محسوب می‌شود.

سرانجام مسئله‌ی تعریف سیاره به همایش تابستان 1385 (2006) IAU در پراگ جمهوری چک رسید.
هر جسم گردی یک سیاره نیست
پیش‌نویسی که به جلسه‌ی IAU رسید بیان می‌کرد که یک سیاره جسمی است که به دور خورشید می‌گردد و آن قدر جرم دارد که بر اثر نیروی گرانش خودش شکلی کروی داشته باشد. بر اساس این تعریف کمیته‌ی تعیین ماهیت سیارات پیشنهاد کرده‌بود که سرس، پلوتون و قمرش کارن و سدنا در فهرست سیارات منظومه‌ی شمسی قرار بگیرند. به این ترتیب تعداد سیارات به 12 عدد می‌رسید. مشکل همین‌جا تمام می‌شد اگر منظومه‌ی شمسی هیچ جسم دیگری نداشت. ولی پیش‌بینی می‌شود که بیش از 200 جرم در کمربند کویی‌پر وجود دارد که همگی گرد اند. فکرش را بکنید چه کسی می‌توانست نام تمامی سیارات منظومه‌ی شمسی را از حفظ باشد.

در نهایت این نظر مورد موافقت همه‌ی اعضا قرار نگرفت و در جلسه‌ی IAU 474 نفر از اخترشناسان درباره‌ی ماهیت یک سیاره و آن‌چه که یک سیاره را از صخره یا اجرام ریز منظومه‌ی شمسی متمایز می‌کند رأی دادند و تصمیم گرفتند به جای این‌که ده‌ها جرم دیگر را به فهرست سیارات منظومه‌ی شمسی وارد کنند، فقط پلوتون بیچاره را از مقامش عزل کنند. نتیجه‌ی رأی گیری این شد که تمام اجرام منظومه‌ی شمسی به سه دسته تقسیم شدند:
سیارات: یک سیاره جسمی آسمانی است که 1. در مداری به دور خورشید بگردد 2. به قدر کافی جرم داشته باشد تا به تعادل هیدرواستاتیکی برسد (یعنی شکلی گرد داشته باشد) 3. منطقه‌ی اطراف مدارش را پاک کرده باشد.
سیارات کوتوله: یک سیاره‌ی کوتوله جسمی آسمانی است که 1. در مداری به دور خورشید بگردد 2. به قدر کافی جرم داشته باشد تا به تعادل هیدرواستاتیکی برسد (یعنی شکلی گرد داشته باشد) 3. منطقه‌ی اطراف مدارش را پاک نکرده باشد 4. یک قمر نباشد.
اجرام کوچک منظومه‌ی شمسی: هر جسم دیگری که در دسته‌بندی‌های گفته شده جای نگیرد یک جرم کوچک منظومه‌ی شمسی محسوب می‌گردد.

بنابراین هشت سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس و نپتون هستند.
پلوتون یک سیاره‌ی کوتوله است. و از این پس به اجرام فرانپتونی (اجرامی که در مدارهایی اطراف یا دورتر از نپتون به دور خورشید می‌گردند، چه سیاره‌ی کوتوله باشند مثل سدنا یا چه جرم کوچک
منظومه‌ی شمسی) اجرامی پلوتونی گفته می‌شود
تردیدها
این تعریف جدید برای برخی اخترشناسان چندان خوش‌آیند نیست. مدیر پروژه‌ی افق‌های نوی ناسا در میان این افراد است. آنها عقیده دارند که معنی «پاک کردن منطقه‌ی اطراف مدار» که ویژگی سوم یک سیاره است چندان واضح نیست. فرضیه‌ی شکل‌گیری سیارات بیان می‌کند، نیروی گرانش یک سیاره یا یک پیش‌سیاره (سیاره‌ای در حالت شکل‌گیری) با گذشت منطقه‌ی اطراف مدارش را جاروب می‌کند. با صدها بار گردش سیاره به دور ستاره‌ی اصلی سیاره دیگر تمامی اجرام منطقه‌ی اطراف مدارش را یا جذب می‌کند یا به آنها آن‌قدر شتاب می‌دهد که از آن ناحیه می‌گریزند.

طبق تعریف سیاره وقتی منطقه‌ی اطراف مدارش را جاروب کرده است که هر جرم دیگری در آن منطقه یا قمر سیاره باشد یا تحت کنترل نیروی گرانش آن سیاره قرار داشته باشد. برای مثال سیارک‌های گروه تروجان همگی در مدار مشتری به گرد خورشید می‌گردند ولی همه‌ی آنها تحت کنترل جاذبه‌ی مشتری اند. اجرام پلوتونی (طبق تعریف جدید IAU همان اجرام فرانپتونی) تحت تأثیر گرانش نپتون هستند، بنابراین نپتون یک سیاره است و ماه زمین (که هم گرد است و هم دور خورشید می‌گردد) قمر یک سیاره دیگر (زمین) است، پس یک سیاره نیست.

درباره‌ی گردی یک سیاره هم تردیدهایی وجود دارد. تصمیم‌گیری درباره‌ی این‌که چه اجسامی گرد اند یا چه اجسامی بر اثر نیروی گرانش خودشان شکل گرد پیدا کرده‌اند کار ساده‌ای نیست. به نظر نمی‌رسد ویژگی‌های فیزیکی ساده‌ای مثل جرم، اندازه یا چگالی کمکی به دسته‌بندی اجرام گرد بکنند. چون برای مثال سیارک پالاس با چگالی 2.9 گرم بر سانتیمتر مکعب شکلی نامنظم دارد ولی قمر انسلادوس با چگالی 1.61 گرم بر سانتیمتر مکعب نه تنها گرد است، بلکه کروی است.

با این همه مصوبه‌های اتحادیه‌ی بین‌المللی نجوم منبع اصلی کتاب‌ها و مقالات علمی است. اگر احساس می‌کنید چیزی در دنیا تغییر کرده و سر جایش نیست، بله درست فکر می‌کنید. از دوم شهریور 1385 پلوتون پس از 76 سال دیگر عضو منظومه‌ی شمسی نیست. از این پس منظومه‌ی شمسی هشت سیاره دارد.

 

منبع:سایت مجله نجوم