Iceboy

ادبیات انگلیسی.عکس.اس ام اس.مطالب علمی و ... در عرشه تایتانیک!

Iceboy

ادبیات انگلیسی.عکس.اس ام اس.مطالب علمی و ... در عرشه تایتانیک!

Heat

    Heat


وینسنت هانا - Al Pacino - پلیسی است که در پی دزدی های یک گروه که سازماندهی قوی دارند وارد داستان میشود. سر دسته ی این گروه نیل مک کالی - Robert De Niro - همراه کریس شیرلیس - Val Kilmer - دست به سرقت از بانک میزنند که خود سبب درگیری هایی بین وینسنت و نیل می شود ...

 

شروع فیلم از ایستگاهی است که در آن قطاری وارد لس آنجلس می شود. با حرکت دوربین دنیرو وارد صحنه میشود و به این ترتیب فیلم ابتدا با نمایش کاراکتر منفی خود داستان را روایت می کند.
صحنه های فیلم خصوصا آنهایی که در آن گروه منفی در حال دزدی هستند صحنه های تازه و بدیعی نیستند و چیزی نیست که قبلا نظیرش را در فیلم های دیگر ندیده باشیم.
لوکیشن ها اکثرا بر دیدی وسیع از لس آنجلس تاکید دارند. موسیقی متن فیلم نیز در بعضی لحظات حساس فیلم آزار دهنده به نظر می رسد و بیننده را از ماجراهایی که در فیلم اتفاق می افتد دور می کند. همانند صحنه های درگیری دو زوج سرشناس هالیوودی یعنی پاچینو و دنیرو.


 

علی رغم اینکه روند فیلم کمی کند به نظر میرسد ولی همین کندی فیلم در ابتدای آن منجر به این می شود که در اواسط فیلم ٬ هیجان به اوج برسد. اوج داستان در درگیری های دنیرو و پاچینو قرار گرفته ٬ خصوصا آخرین درگیری که در این سکانس ٬ فیلم برداری به خوبی صورت گرفته و لوکیشن بسیار جالبی برای آن انتخاب شده.

پرداخت شخصیت ها تقریبا ارضا کننده است. هر دو بخش مثبت و منفی فیلم و حالات و رفتارشان در زمان مناسب به بیننده معرفی میشود و در عین حال به باور پذیری فیلم لطمه ای وارد نمیکند. همچنین داستان زندگی متمایز دو کاراکتر اصلی در عین نزدیکی به خوبی روایت می شود. دو شخصیت اصلی داستان از نظر نحوه ی پرداخت شخصیت ها شبیه به یکدیگر کار شده اند. به طور مثال هر دو در زندگی خانوادگی دچار مشکلاتی می باشند.
شخصیت های منفی فیلم به نحوی پرداخت نشده اند که باعث دوری بیننده از خودشان شوند و او را به سمت اشخاص مثبت فیلم سوق دهند. به همین دلیل بیننده افراد گروه نیل را به دلیل شرایطی که در آن قرار داشته اند مقابل وینسنت نمی بیند بلکه آنها را در کنار پلیس ٬ دخیل در داستان فیلم می پندارد.
بازیگران اصلی فیلم نیز توانسته اند نقش خود را به بهترین شکل ممکن ایفا کنند و در انتقال حالات و احساسات شخصیت ها موفق عمل کنند.


 

این فیلم توانست به خوبی نشان دهد که علاوه بر وینسنت ٬ فرد گناهکاری همچون نیل هم عشق را درک میکند اما هر کدام از این دو با مشکلاتی که در زندگی خود دارند ٬ نمی توانند به زندگی ایده آل خود دست یابند. در لحظات پایانی فیلم  نیل ناگزیر به ترک کسی میشود که قصد داشته با او زندگی جدید و بی دردسری را شروع کند. در این لحظه تماشاگر زندگی نیل را به هم ریخته تر و آشفته تر از قبل درک می کند زیرا وی بین انتقام جویی و آسوده زیستن اولی را انتخاب می کند. در عین حال وینسنت هم که زندگی مساعدی نداشته می توانست به زندگی خانوادگی خود سر و سامان بدهد.
این پیشامد ها دورادور نشان دهنده ی اشتراک بین شخصیت های اصلی داستان و نوعی رابطه ی  کم رنگ میان آن دوست.
هم چنان که در صحنه ی آخر فیلم ٬ وینسنت پس از غلبه بر نیل بالای سر او می آید و دست او را نه به عنوان یک پلیس بلکه به عنوان دوست او می فشارد ...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد